جدول جو
جدول جو

معنی سلح خانه - جستجوی لغت در جدول جو

سلح خانه
(سِ لَ نَ / نِ)
خانه ای که سلاح در آن نگهدارند. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سلح خانه
محلی که در آن جا سلاحها را گرد آورند زراد خانه اسلحه خانه
تصویری از سلح خانه
تصویر سلح خانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را سر ببرند و پوست بکنند، مسلخ، کشتارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسلحه خانه
تصویر اسلحه خانه
جای نگه داری انواع سلاح ها، جبه خانه، قورخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غسل خانه
تصویر غسل خانه
حمام، گرمابه، غسالخانه
فرهنگ فارسی عمید
(چِلْ لَ نَ)
دهی از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی خاور شبستر و 2 هزارگزی راه شوسه و خطآهن تبریز به مرند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 389 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ماشین رو است. این آبادی در دو محل بفاصله 2 هزارگز بنام چله خانه بالا و چله خانه پایین مشهور است و سکنۀ چله خانه بالا 318 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ / لِ نَ / نِ)
خانه ای که مرتاضان ایام چله در آن بسربرند. (آنندراج). آنجائی که در مدت روزه داشتن توقف کرده و در را بروی خود می بندند. (ناظم الاطباء). جای چله نشستن. محل ریاضت کشیدن و چله گرفتن چله نشینان. جای اعتکاف صوفیان و زهاد:
به چشم کم منگر در دوات تیره دلم
که چله خانه یوسف درون چاه من است.
صائب (از آنندراج).
بااین قد خمیده نگشتیم گوشه گیر
در چله خانه ای ننشیند کمان ما.
زکی ندیم (از آنندراج).
رجوع به چله شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ حَ / حِ نَ / نِ)
آنجا که سلاحها را حفظ کنند. جای سلاحها
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ نَ / نِ)
کنایه از دنیا. (آنندراج). ستم آباد. (مجموعۀ مترادفات ص 165)
لغت نامه دهخدا
(حِ نَ / نِ)
ساحل سرای. سرائی که در کنار دریا باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ نَ / نِ)
شرابخانه، و اولی آن است که به واو نویسند. (آنندراج) (بهار عجم). رجوع به سوچی خانه شود
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ دِ)
دهی از دهستان سهندآباداست که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 563 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لا نَ / نِ)
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند. کشتارگاه. مسلخ. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
مثل سگ سلاخ خانه بپای خود بسلاخ خانه رفتن
لغت نامه دهخدا
(سِکْ کَ / کِ نَ / نِ)
ضرابخانه و دارالضرب و سرائی که در آنجا بر پول رایج نقش کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ نَ / نِ)
خانه ای که در آن کاه انبار کنند. (بهار عجم) (آنندراج) ، کنایه از دنیا و عالم کون و فساد است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
سلاخ خانه و قصابخانه. (ناظم الاطباء). مذبح و مقتل ستوران و گوسفندان و مانند آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ / نِ)
جایی که سلاح جای دهند. انبار اسلحه. جایی که در آن تیغ و شمشیر و مانند آن و خنجر نگهدارند. (آنندراج). جبه خانه. اسلحه خانه. (ناظم الاطباء) : و اندر سلاح خانه اوچهارصد پاره جوشن بود. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ / نِ)
کندوی زنبور. لانۀ زنبور عسل:
آنکه از نحل خانه گیرد شهد
بزند نحلش ارچه نگزاید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
کبت خانه کندو لانه زنبورعسل کندوی زنبور: آنکه ازنحل خانه گیردشهد بزندنحلش ارچه نگزاید. (خاقانی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملا خانه
تصویر ملا خانه
دبستان آموز گاه آموز کد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خانه
تصویر علف خانه
کاه انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه خانه
تصویر سیه خانه
سیاه چادر، زندان محبس، خانه بدیمن منزل بی میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکه خانه
تصویر سکه خانه
ضرابخانه و دارالضرب و سرائی که در آنجا بر پول رایج نقش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آبخانه آبشخور جایی که در آن جا آب برای تشنگان ذخیره کنند و آن جا را متبرک دانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و آنرا پوست کنند مسلخ. کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخخانه
تصویر سلاخخانه
کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای که مرتاضان و درویشان ایام چله را در آن بسر برند جای چله نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحل خانه
تصویر ساحل خانه
کنار کوی خانه ای که در کنار دریا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلحه خانه
تصویر اسلحه خانه
زینه خانه جایی که در آن سلاحها را نگاهداری میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
زنخانه زینه گاه محلی که در آن جا سلاحها را گرد آورند زراد خانه اسلحه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسل خانه
تصویر غسل خانه
((~. نِ))
حمام، مستراح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
((~. نِ))
کشتارگاه
فرهنگ فارسی معین
انبارمهمات، زرادخانه، قورخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بسملگاه، قربانگاه، کشتارگاه، مسلخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مکتب خانه
فرهنگ گویش مازندرانی